دلم یه اتفاق خوب می خواهد
که بیاید و بیفتد وسط زندگیم.....
آری.....همینجا.....
درست وسط بی حوصله گی های روزانه ام
کنار نگرانی های شبانه ام....
وسط زخمهای دلم...
آنجا که زندگی را هیچوقت زندگی نکرده ام...
دلم یک اتفاق خوب می خواهد
آنقدر خوب
که خاطرات سالها جنگیدن وخواستن ونرسیدن را
از یاد تقویم روزگارم ببرد..
آنگونه که یک اتفاق خوب،از پشت کوههای صبر من طلوع کند
طلوعی که غروبش،غروب تمام غصه های من باشد
دلم یک احساس تازه می خواهد
نظرات شما عزیزان: